کد مطلب:225181 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

ذکر ایقاع و ستیز حکم بن هشام بن عبدالرحمن اموی به اهل قرطبه
چنان بود كه حكم بن هشام والی اندلس در آغاز فرمانفرمائیش به شرب خمر و انهماك در لذات و منهیات متظاهر بود و قرطبه در آن اوقات دار العلم و محل بزرگان علماء و فضلاء و اهل قدس و ورع بود ، یحیی بن یحیی اللیثی كه موطا مالك را از مالك و غیر از و روایت می نمود در قرطبه روز می گذاشت ازین روی مردم قرطبه تاب این افعال غیر مرضیه حكم را نیاوردند و افعالش را منكر شمردند و یك دفعه بر وی بر شورید و او را به سنگباران در سپردند و به آهنگ قتلش برآمدند حكم به دستیاری آن مردم سپاهی كه در خدمتش حضور داشتند خود را از گزند ایشان نگاهبان گشت و آن حال جوش و خروش مردمان سكون گرفت ، و چون مدتی بر گذشت مردم قرطبه از وجوه و اعیان و شناختگان و فقهای ایشان انجمن ساخته نزد محمد بن قاسم قرشی مروانی عم هشام بن حمزه حاضر شدند و بیعت او را از اهل بلد مأخوذ داشتند و بدو باز نمودند كه مردمان به امارت و ریاست او متفق القول و از صمیم قلب خوشنود شده اند محمد بن قاسم با ایشان گفت یك امشب مرا مهلت دهید تا در پشت و روی این كار بیندیشم و با حضرت خداوند سبحان به استخاره شوم ، آن جماعت به راه خود برفتند و منتظر بامداد بنشستند از آن طرف چون محمد بن قاسم آن جماعت را به آن تدبیر منصرف ساخت به خدمت حكم بن هشام برفت و او را از گذشت امر مطلع فرمود و هم بدو باز نمود كه وی بر بیعت حكم باقی و ثابت است حكم از وی بخواست كه تصحیح این عمل نزد محمد بشود محمد بن قاسم چند تن از موثقین حكم را با خود ببرد و در قبه كه در سرای وی بود بنشاند و آن كار را پوشیده بداشت و از آن سوی آن مردم نزد محمد حاضر شدند تا به موجب میعادی كه بر نهاده بودند معلوم دارند آیا محمد قبول امارت و ریاست ایشان را می كند یاسر بر می تابد محمد با زبانی نصحیت آمیز و مهر پرور با ایشان روی كرد و گفت من در قبول این امر بر جان خود می ترسم و عظمت آن خطب خطیر را بر



[ صفحه 175]



ایشان باز نمود و نیز خواستار شد كه اسامی خودشان را و آن كسان را كه با ایشان اتفاق دارند باز نمایند تا معلوم شود جالت عدت و عدت ایشان چیست آن جماعت از همه جا غافل اسامی تمام مخالفان و اعیان بلد را كه با ایشان یك زبان و هم عنان بودند باز نمودند و آن شخص كه از جانب حكم بن هشام در آن قبه پنهان بود همه را برنگاشت چون محمد بن قاسم این جمله را بپرداخت در جواب آن جماعت گفت انشاءالله تعالی این كار در روز جمعه در مسجد جامع صورت می بندد و از همانجا با آن شخص كه صاحب حكم بود متفقا به خدمت حكم بیامدند و شرح حال را به عرض رسانیدند و این وقت روز پنج شنبه بود و از آن طرف حكم بن هشام با كمال تیقظ و قدرت و یمن تدبیر و اقدام كامل آن شب را به پایان نرسانید مگر اینكه تمامت آن جماعت را كه نام بردار كرده و اسامی ایشان را برنگاشته بودند بگرفت و به زندان افكند و چون روزی چند بر گذشت فرمان داد تا حمله را از زندان بیرون آورده در برابر قصر خودش بر دار زدند و تمامت آنها هفتاد و دو تن بودند از جمله ایشان برادر یحیی بن یحیی و پسر ابوكعب بود و آن روزی بس شفیع برایشان برگذشت و ازین روی عداوت حكم در دل مردمان متمكن گشت .